معرفی و بررسی داستان فیلم سینمایی Midsommar 2019
Midsommar یک فیلم ترسناک محصول سال ۲۰۱۹ به نویسندگی و کارگردانی آری آستر است. در این فیلم فلورانس پیو و جک رینور در نقش زوجی ناکارآمد بازی میکنند که با گروهی از دوستانشان برای جشنواره نیمه تابستان به سوئد سفر میکنند، اما خود را در چنگال فرقهای شوم میبینند که بت پرستی اسکاندیناویایی را انجام میدهند. بازیگران مکمل عبارتند از: ویلیام جکسون هارپر، ویلهم بلومگرن، الورا تورچیا، آرچی مادکوه و ویل پولتر.
این فیلم که محصول مشترک ایالات متحده و سوئد بود، در ابتدا به عنوان یک فیلم اسلشر ساده در میان فرقههای سوئدی به نمایش گذاشته شد. در حالی که عناصر مفهوم اصلی در محصول نهایی باقی مانده است، داستان فیلم بر رابطه ای رو به وخامت متمرکز است که الهام گرفته از جدایی دشواری است که خود آستر تجربه کرده است. موسیقی متن، ساخته شده توسط موسیقیدان الکترونیک بریتانیایی، بابی کرلیک (که بیشتر با نام The Haxan Cloak شناخته می شود)، از موسیقی فولک نوردیک الهام گرفته است. این فیلم در تابستان و پاییز ۲۰۱۸ در بوداپست فیلمبرداری شد.
Midsommar در ایالات متحده در تاریخ ۳ ژوئیه ۲۰۱۹ توسط A24 و در سوئد در تاریخ ۱۰ ژوئیه ۲۰۱۹ توسط Nordisk Film اکران شد. این فیلم ۴۸ میلیون دلار فروخت و تحسین منتقدان را به همراه داشت و کارگردانی آستر و بهویژه بازی پیوگ را تحسین کردند، اگرچه بینندگان عمومی را دو قطبی کرد. Midsommar از بهنترین فیلم های ترسناک دنیا نیز می باشد.
بررسی داستان فیلم سینمایی Midsommar 2019
دنی آردور، دانشجوی روانشناسی آمریکایی، پس از اینکه خواهرش با پر کردن خانه با مونوکسید کربن و کشتن خود و والدینشان، دست به قتل و خودکشی میزند، به شدت آسیب دیده است. این حادثه رابطه دنی را با دوست پسر چهار ساله اش که دانشجوی انسان شناسی فرهنگی، کریستین است، بیشتر می کند. با نزدیک شدن به تابستان، او متوجه می شود که مارک و جاش توسط دوست سوئدی خود پله برای شرکت در جشنواره نیمه تابستان در کمون اجدادی او، هارگا، در روستایی هالسینگلند، سوئد، دعوت شده اند. این جشنواره تنها هر ۹۰ سال یک بار برگزار می شود و جاش که در حال نوشتن پایان نامه خود در مورد جشن های نیمه تابستان اروپایی است، آن را فرصتی برای یک بار در زندگی می داند. کریستین در مورد سفر با دنی صحبت نکرده بود، زیرا قصد داشت قبل از فاجعه با خانواده اش از او جدا شود. پس از مشاجره، او با اکراه او را دعوت می کند.
به محض ورود به کمون، آنها با سیمون و کانی، زوجی از لندن که توسط برادر عمومی پل، اینگمار دعوت شده بودند، ملاقات می کنند. او به گروه قارچ های روانگردان پیشنهاد می کند و دنی سفر بدی را پشت سر می گذارد و درباره خانواده مرده خود توهم می زند. روز پس از ورود، گروه شاهد مراسم ättestupa هستند، که در آن دو بزرگتر با پریدن از صخره روی صخره های زیر خودکشی می کنند. وقتی یکی از بزرگان از سقوط جان سالم به در میبرد، اعضای کمون نالههای دردناک او را تقلید میکنند و بیدرنگ او را با ضربه زدن به جمجمهاش با پتک میکشند. بزرگتر کمون، سیو، سعی می کند کانی و سایمون را آرام کند و توضیح می دهد که هر یک از اعضای جامعه آنها این کار را در سن ۷۲ سالگی انجام می دهد و معتقد است که این یک افتخار بزرگ است.
کریستین همچنین تصمیم می گیرد تز خود را در مورد کمون هارگا بنویسد و جاش را به خاطر سرقت ادبی ایده اش عصبانی می کند. دنی که از این مراسم اذیت می شود، تلاش می کند تا آنجا را ترک کند، اما توسط پل متقاعد شده است که بماند. او توضیح می دهد که او نیز پس از کشته شدن والدینش در آتش سوزی یتیم شد و کمون خانواده جدید او شد. کانی و سایمون تقاضای ترک میکنند و ظاهراً یکی یکی به ایستگاه قطار نزدیک میروند. در طول تحقیق پایان نامه خود، به کریستین گفته می شود که برای جلوگیری از زنای با محارم، گاهی اوقات افراد خارجی به منظور “جفت گیری” به کمون آورده می شوند. به او پیشنهاد و تشویق می شود که شرکت کند، اما امتناع می کند. مارک پس از ادرار کردن ناخواسته روی یک درخت مقدس، توسط یکی از اعضای زن کمون از گروه دور می شود. در آن شب، جاش مخفیانه از رختخواب بیرون میآید تا مخفیانه از یکی از متون مقدس کمون عکاسی کند، علیرغم اینکه یک بزرگتر او را از این کار منع کرده بود. زمانی که جاش توسط مردی که صورت جسد مارک را پوشیده بود گرفتار کرد و حواسش پرت شد، سرش را کبود کرد و به سمت خود کشید.
روز بعد، دنی و کریستین به طور جداگانه مجبور به خوردن یک نوشیدنی توهم زا می شوند. دنی در مسابقه رقص میپل برنده می شود و تاج گذاری می کند ملکه می. پس از آن، کریستین مورد مصرف مواد مخدر قرار میگیرد و در مراسم جفتگیری که برای باردار کردن ماجا، یکی از اعضای جوان هرگا، طراحی شده است، شرکت میکند، در حالی که اعضای زن برهنه مسنتر نالههای ماجا را تماشا و تقلید میکنند. دنی شاهد این مراسم است و در حالی که زنان کمون اطراف او را احاطه کرده اند، دچار حمله وحشت می شود و فریادهای غمگین او را تقلید می کنند. پس از این مراسم، یک مسیحی برهنه سعی می کند فرار کند. او پس از قرار گرفتن در معرض یک عقاب خونی، پای بریده جاش را که در یک تخت گل کاشته شده بود و جسد سایمون را که در انباری به نمایش گذاشته شده بود، کشف می کند. سپس مسیحی توسط یک پیر فلج می شود.
برای مراسم پایانی، رهبران کمون توضیح می دهند که کمون باید ۹ قربانی انسانی برای پاکسازی آن از شر خود ارائه کند. چهار قربانی اول (مارک، جاش، سایمون و کانی) خارجیهایی هستند که توسط پل و اینگمار به سوی آنها جذب شدهاند، در حالی که چهار قربانی بعدی باید از کمون باشند. به عنوان ملکه می، دنی باید مسیحی یا یکی از اعضای کمون را به عنوان قربانی نهایی انتخاب کند. او کریستین را انتخاب می کند که در بدن خرس قهوه ای شکافته شده فرو می رود و در یک معبد چوبی مثلثی شکل در کنار سایر قربانی ها قرار می گیرد. به اعضای کمون که قربانی میشوند مواد مخدر داده میشود و به آنها گفته میشود که از احساس ترس یا رنج جلوگیری میکند، اما کریستین قادر به حرکت نیست و همچنان ناتوان است. این سازه به آتش کشیده می شود و اعضای کمون فریادها و ناله های عذاب کسانی را که زنده زنده می سوزانند تقلید می کنند. دنی در ابتدا از ترس و اندوه هق هق می کند، اما به تدریج شروع به لبخند زدن می کند.